خاطرات من و ني ني

من تحقيقات كردم ديدم توي كتابهاي روانشناسي نوشته بهترين تفاوت سني بين دو تا ني ني 2-3 ساله..... تصور كه مي كنم خيلي سخت بايد باشه . ديدم بعضيا چقدر سختي مي كشن با 2 تا بچه كوچيك. اما وقتي دقيق تر مي شم مي بينم محسنات زيادي داره. مثلا اينكه دوتاشون توي يه دوره با همه مراحل مختلف رشد و تربيت رو مي گذرونن و يه جور كمك هستند براي هم. وقتي بزرگ بشن خيلي به درد هم مي تونن بخورن. هم اينكه شايد براي بچه دوم اگه فاصله زياد بشه اون حوصله جووني رو آدم نداشته باشه و زياد مثل اولي نتونه اونجور كه دلش مي خواد تربيتشو پيش ببره. شايد بچه كه باشن راحت تر باشه اختلاف سني زياد بينشون اما هر چي بزرگتر بشن فاصله بينشون عميق تر ميشه. پس تصميم گرف...

از اون جايي كه من و باباي ني ني  فوق العاده  در قبال سلامتي خودمون و صد البته ني ني آيندمون  احساس مسئوليت مي كنيم،در نتيجه به خورد و خوراكمون خيلي اهميت مي ديم كه سالم باشه و مفيد.......حالا مي گم منظورم دقيقا چيه. مثلا من كه آدم اهل ميوه اي نبودم.الان چند ماهيه بالاجبار بايد قبل شام حتما يه ظرف پر انواع ميوه رو بخوريم.........   يا مثلا عرق كاسني شبي نصف استكان   قاووت يا همون قوتوي كرمان روزي يه قاشق   خرما با چايي به جاي قند   عسل حتما  هنگام صبحانه اگه نشد شربت عسل عصرانه   كندر هراز گاهي جويده مي شود...........اولش كه تلخه بعدش آدامس باحال ميشه زعفرون كه عشق منه ...

  نفس کشیدن سخته تو رو ندیدن سخته دلم اگه تو رو بخواد راستشو گفتن سخته میای تو خوابم شب و روز خوابو کشیدن سخته ترجمه چشای تو وقتی که بسته اس سخته بوسه آخر یادمه سکوتت اما سخته رفتی ولی واقعیت پذیرشش خب سخته تلخ تر از هر زهری  بی پدری بد سخته بابای مهربون من هما بودن هم سخته کاش بودی ای وجود من باور کوچت سخته   ...

  پدرم آقا بود دل او دریا بود یک زمان طوفانی یک زمان تنها بود راسخ و صادق بود حرف او واثق بود دایی اهل محل لوتی دنیا بود مهربانی،یکتا عاشق ماها بود دلم اکنون تنهاست پدرم با ما بود.............. ...

  دوشبه ناجور دلتنگ بابا هستم..کاش اینجا بود...کاش نمی رفت.......... دلم  یه حال بدی میشه و قتی فکرشو می کنم می بینم بچه من بابای منو نخواهد دید.هرچی از خوبی های بابام براش بگم بازم نمی دونه از کی حرف می زنم......براش یه غریبه است....... وای خدا چقدر بابام دوست داشت  بچه منو ببینه......خدایا منو ببخش........ این شعرو امشب خوندم حالم بدتر شد..............   سایه ای بود و پناهی بود و نیست شانه ام را تکیه گاهی بود و نیست سخت دلتنگم ، کسی چون من مباد سوگ ، حتی قسمت دشمن مباد گفتنش تلخ است و دیدن تلخ تر " هست " ناگه " نیست" گردد در نظر باورم شد ، این من ناباورم روی دوش خویش او را می برم! می برم او را که آور...

  چقدر دعا مي كنيد؟ چيا مي خوايد از خدا؟ اصلا مي خوايد يا نه؟ خواستن  مهمه .خدا مي خواد ما بخوايم.تا بهمون اون حاجتو بده. ما بنده ايم و نيازمند و خدا خداست و حاجت روا كن. در مواردي كه حركت و تلاشمونو انجام داديم بايد از خدا بخوايم بركت و حكمتشو توي زندگيمون به جريان بندازه.   فقط يادمون نره اگه يه چيزيو مي خوايم و مي خوايم و بازم مي خوايم خدا نمي خوادكه بشه ديگه نخوايم....... حتما حكمتي هست و خدا دوستمون داره كه خودش بهتر مي دونه كي حاجتمونو روا كنه. پس دعا بكنيد ولي نه طلبكارانه. دعا كنيم مثل يه درد دل.........يه شنواي بزرگ و مطلق هست چرا ما نگيم كه بشنوه و بدونه چقدر دوستش داريم.   ...

  اين دونا دعا و نمازو مي ذارم هر كي برداره يه ثوابي هم كرده باشم...................   مگه نمي شه توي اينترنت ثواب كرد؟     ...

    چه اكشالي داره؟   من كه قبلا گفتم... خوب خدا ه ماه به من آزادي بيشتر داد............   مگه چيه؟ يه ماه بيشتر ورجه وورجه.........           ...

  چند تا ني ني مي خوايد؟ يكي؟   دوتا؟     سه تا؟       چهار؟         هر چند تا! فقط به اين فكر كردين يكي دو نسل ديگه بچه ها و نوه هاي ما عناويني مثل......خاله......عمه......عمو.......دايي.......رو نمي شناسن و براشون غريبه اس!   چه برسه به دختر خاله و پسر عمه و .......... يعني اين درسته؟ الان خداوكيلي دايي و خاله و عمه و عمو نداشتين چه حسي داشتين؟ اين يه جور خيانت ماست به نسلهاي آينده..... ولي خوب اگه يه كم خود خواهي هامونو كم كنيم مسئله حله حق مي دم كمي اوضاع مالي هم دخيله يعني كمي نه زياد. ولي خوب تنها مي شن بچ...

دختر؟ پسر؟ اصلا بهش فكر كردين؟ نه اشتباه نكنيد منظورم اين نيست كدوم بهتره؟ منظورم اينه آيا به تكنولوژي تكيه داريد براي برنامه ريزي جنسيت بچه هاتون؟ مثلا يكي مي گه پسر بزرگتر باشه حامي دختر خواهد بود.......... هر كي يه نظري داره........ اما من مي گم.......... دختر فرشته كوچولوئيه كه نازه و ملوس،غم خوار پدر ميشه و هم راز مادر.. ...يه روز يه خانمي ميشه عروس ميشه بايد بيان نازشو بكشن يه بله بگه..... ...مادر زن شدنم حال و هوايي داره ها..........   پسر يه كوچولوي بامزه،عشق مامان و دنباله روي باباش.يه آتيش پاره بامزه جوون ميشه بايد مواظب بود مثل يه مرد باهاش فتار كني.بزرگتر ميشه يه روز مياد ميگه مامان نمي خواي برام ...